سلام!ما بعد از عمری این 2 روز رو رفتیم یه مسافرت کوچولو جای شما خالس!هر اتفاقی می افتاد من به همه میگفتم اینا همش خاطره میشه!سفر پر خاطره ای بود! کلی اتفاق افتاد!همراه خانواده پسر خاله ام رفته بودیم!اون کوهنورده و سرپرست تیم امداد کوهستان هلال احمر هست!جایی که رفتیم یه ایستگاه هلال احمر تو جاده و شب اونجا موندیم!عصر با ماشین رفتیم تو کوه و یه منطقه حفاظت شده گوزن زرد ایرانی و تا شب همونجا موندیم!کسی غیر ما اونجا نبود!به خاطر بارون هایی که شیراز اومده بود همه جا خیس بود و تو راه برگشت ماشینمون تو گل گیر کرد و نردیک بود به درون دره پرتاب بشه(اینا همش خاطره میشه!)خلاصه بعد از 1 ساعت تلاش های بی ثمر یه معجزه اتفاق افتاد!یه نیسان که میخواست بره...