حالا دیگه همه میدونن!

روزگار من

1393/6/27 1:50
نویسنده : تارا
774 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه

اینجا هم انگاری دیگه خواننده نداره

دست و دلم به نوشتن نمیره

فقط اومدم بگم واسم دعا کنید

کلاف زندگیم بدجوری گره خورده به هم

ممنونم از اینکه هنوزم به یادم هستید

پسندها (2)

نظرات (11)

saba az mashhad
27 شهریور 93 1:59
آخه شماکه همه رو رمز دار کردی ماچه جور خواننده بشیم؟ان شا الله اوضاع زندگیتون به سامان شود.
زندگی از آ...تا...ی
27 شهریور 93 10:18
از آ...تا...ی زندگی در زندگی از آ...تا...ی طرز تهیه انواع غذاهای ایرانی و بین المللی، شیرینی پزی، خانه داری، درمان های خانگی،هنرهای دستی، بیماری های زنان و مشاوره ی خانواده و ازدواج در سایت زندگی از آ...تا...ی. با لینک کردن سایت برای همیشه به مفیدترین لازم برای زندگی دسترسی داشته باشید.
✿ آترینا ✿
1 مهر 93 18:32
سلام عزیزم درخواست دوستی منو تایید کن . مرسی
سمیه
2 مهر 93 11:37
سلام تارا جان ایشالله که همه گره های زندگیت یکی یکی باز بشه. توکلت به خدا باشه، حاجتت رو از خودش بخواه. راستی نظری که خصوصی برات گذاشتم رو دیدی؟
آنیا
7 مهر 93 11:52
سلام ... انشالله مشکلتون حل شه ... توکل به خدا
مامان سودابه
11 مهر 93 19:51
سلام تارا جون چی شده مادر باز!! چرا از دست مامان و بابات دلخوری؟از چه نظر پشتت نیستن؟ تونستی خیلی منطقی باهاشون صحبت کن و نتونستی از یک بزرگتر معتمد کمک بگیر عزیزم تو رو خدا نذار این روزهایی که به سختی بدست آوردی به راحتی به تلخی سپری بشن عزیزم
💚رستا💙
13 مهر 93 21:25
سلام تارا خانومی منم خیلی وخته نبودم ....راستش با کمال شرمندگی رمزتو گم کردم ولی خیای تو فکر تو آقا سجاد بودم ..... اومدم شیرینی عروسیتونو بخورم . ایشالا که هرچی هست به خیر باشه.... همیشه دعاگو هستیم عروس خانوم
مامان نفس طلایی
16 مهر 93 12:39
چی شدی؟
زهرا و علی
17 مهر 93 11:41
سلام عزیزم بیا بنویس چی شده. از احوالاتت بگو. من همیشه وبلاگتو میخونم. نوشته هاتو خیلی دوست دارم و برام مهمه که چه میکنی
زهرا و علی
17 مهر 93 11:42
آره باهات موافقم دیگه کسی تو وبلاگا نظر نمیده نمیدونم چرا . انگار قدیمترها بهتر بود. نه ؟
زهرا و علی
17 مهر 93 11:43