حالا دیگه همه میدونن!

سلامی از عمق تنهایی

سلام میدونم دیگه کسی اینجا رو نمیخونه خودم یادم نمیاد آخرین بار کی اینجا بودم اما اینو میدونم که موقعی که دیگه هیچ جایی ندارم و هیچ کسی رو ندارم که حرف دلم رو بزنم میام اینجا خیلی دورم از خودم از اون آدمی که بودم از اون تارا انقدر فاصله دارم که اصلا یادم نمیاد چی بودم اندازه یه بغل گریه میخوام اندازه یه عمر یه آغوش که فقط گریه کنم کل ۳۲ سال زندگیم رو گریه کنم 
1 تير 1402

سلام

سلام بازم سلام به غار تنهایی خودم چقدر وقته نیومدم اینجا چقدر وقته دور شدم از همه چی چقدر این وبلاگ و اون روزا برام دور و مبهم شدن من الان مامان دو تا دخترم دو تا دختر ناز ولی خودم چی؟ همچنان درگیرم با خودم با راهم با فکرم با زندگیم با همه چی زندگیم مثل یه کشتی تو یه دریای نا آرومه همش انتظار دارم این دریای خروشان آروم بشه و ساکت ولی هر بار یه موج محکم تر بهم میخوره داغونم داغون بدجوری انقدر که حتی تصورش برا خودمم سخته انقدر که تک تک اعضای بدنم درد میکنه فقط میتونم بگم برام دعا کنید برای آرامشم برای روحم برای خودم احتیاج به یه آرامش ابدی دارم   ...
3 آذر 1398

من خسته

سلام اینجا هم شده عین دل من سوت و کور خالی دلم که میگیره میام اینجا میام یاد گذشته ها کنم چقدر دور و غریبن گذشته ها چقدر مه آلود دخترم الان دو سالشه حسابی بزرگ شده و ما رو پیر کرده خسته شدم از دخالت خانواده همسر خسته خسته خسته انقدر خسته که فکر رفتن میکنم نه اینکه برگردم خونه پدری نه برم یه جایی که هیچ کس نباشه یه جایی که هیچ کس نتونه پیدام کنه هیچ وقت فکر نمیکردم روزی بشه که این فکرا برسه به مغزم ولی رسیده کلافم از این همه دخالت از این همه تصمیم گیری از این همه دیکتاتوری مثل همیشه مثل کل زندگیم هیچ کس رو ندارم حتی حرفام رو بهش بزنم کل زندگیم در حسرت یه دوست خوب موندم الانم این منم که زنگ...
5 خرداد 1397

نیازمندم

به یک دوست و رفیق که گوشی باشد برای حرف های دلم و آرامش قلبم نیازمندم ...
1 آذر 1396

سلام

سلام نمیدونم هنوزم کسی هست که بیاد اینجا چه دوران خوبی داشتیم اینجا چه روزگاری یادش بخیر هنوز که هنوزه خیلی وقتا با سجاد میشینیم و میگیم چقدر زود گذشت و الان چقدر خوبه که همه اون سختی ها رو فراموش کردیم واقعا بعضی وقتا میگم من بودم که هفت سال صبر کردم و اون همه سختی رو تحمل کردم؟ گاهی هیچیش یادم نمیاد الان تو خونه خودمون دراز کشیدم دخترم خوابه و منتظرم سجاد از سر کار بیاد تا ناهار بخوریم یه زمانی این آرزوم بود جاتون سبز هفته پیش کیش بودیم مسافرت با سجاد همیشه از آرزوهام بود دخترم یک سال و نیمه هست و بالاخره اون سختی هاش تموم شده خودم اوضاعم خوبه خلاصه اینکه همه چیز خوبه و آروم پیش میره دلم برا شلو...
29 مهر 1396

دخترم

سلام دخترم سه ماهش تموم شده و شکر خدا بزرگ شده این چند ماه خیلی سختی کشیدم خصوصا دو ماه اول نابود شدم فقط الان گلابتونم کنارم خوابه گاهی وقتا باورم نمیشه این منم که ازدواج کردم و یه بچه هم دارم فکر میکنم همش خواب بوده دوست جونا برام دعا کنید داریم سعی میکنیم از،این خونه بریم مادرشوهرم اینا خیلی عصبیمون کردن دعا کنید بشه دعا کنید بتونیم
2 شهريور 1395

بدون عنوان

دخترم گلناز بامداد شنبه ۲۵ اردی بهشت ساعت ۲:۳۵ به دنیا اومد   ولی حال من اصلا خوب نیست برام دعا کنید
6 خرداد 1395