حالا دیگه همه میدونن!

داغونم خیلی داغون واسم دعا کنید

1392/3/13 0:52
نویسنده : تارا
580 بازدید
اشتراک گذاری

گاهی انقدر دلم از زندگی سیر میشود که میخواهم ....
تاسقف اسمان پروازکنم و رویش دراز بکشم...
اروم واسوده....
مثل ماهی حوضمان که چند روزیست روی اب است.........
خدایا خسته شدم از این همه فراز و نشیب روزگار
از این پستی وبلندی زندگی
قربون دستت همین گوشه کنار نگهدار...
من پیاده میشوم............
تنهایی یعنی هیشکی حس قلبیتو درک نکنه حتی خدا........
ای دریا قلبم رو با تمام تنهایی به تو خواهم بخشید
با من مهربان باش دریا دل من غمگین است
ای دریا قلبم رو به تو میبخشم
تا بیندیشم به صداقت ماهیها ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

تارا
13 خرداد 92 10:31
سلام تارا خانم لینکت کردم عزیزم متوجه منظورت هم نشدم
مامان کیانا
13 خرداد 92 13:13
سلام تارا جون . چی شده دختر ؟ چرا خودت و باختی ؟ خوب تو زندگی همه فراز و نشیب هست ، بالا و پایین هست ، بهت حق می دم خودم هم یه وقتهایی از زندگی کردن سیر می شم ولی بعد بلند بلند با خودم حرف می زنیم و به خودم دلداری می دم و می گم خدا رو شکر که بدتر از این نشد . من نمی دونم چی شده ولی سعی کن خودت مسیر زندگیت رو تغییر بدی و به اون سمتی که می خوای و خیرت هست هدایتش کن مثل یه ناخدای موفق تو دریای پرتلاطم زندگی . دعات می کنم عزیزم که هر چی از خدا می خوای بهت بده اگه به صلاحت هست . این رو هم فراموش نکن ما آدما گاهی از خدا چیزهایی رو می خواهیم که به خیر و صلاحمون نیست . بیشتر رو به خدا بیار خودش همه چیز رو درست می کنه .
همسر یک پزشک
13 خرداد 92 14:20
چتههههههه تو دختر چی میخوای خوب خودتو حبس کردی تو خونه پاشو بزن بیرون خوش باش چند روز دیگه نمیت نی ها
همسر یک پزشک
13 خرداد 92 20:59
ای خدا من چه کار کنم براتتتتتت
همسر یک پزشک
13 خرداد 92 22:58
هبه درست کاری نداره امشب یکیشو بخور اروم میشه واسه چی؟؟؟؟
دو تا ♥♥
14 خرداد 92 21:27
چی شدهههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سودابه
15 خرداد 92 9:19
چی شده باز دخمله؟!!!چه زود میشکنی !!به خودت مسلط باش و حرف بزن تا خالی شی.همیشه یه چیزی برای غصه خوردن وجود داره ÷س سعی کن غصه ها رو نابود کنی نه خودت رو بلند شو یک یا علی بگو برای شروع مبارزه برای سختی ها یا علی
سودابه
17 خرداد 92 1:35
هی تارا خانمی کجاییییییییییییییییی نگرانتم دختر
دو تا ♥♥
17 خرداد 92 11:00
تارا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همسر یک پزشک
18 خرداد 92 9:16
کجاییییی
rasta
19 خرداد 92 22:45
تارا جونم چیزی شده؟؟ من برات دعا کردم و میکنم بیا و از خودت ی خبری بده منم خیلی وقتا مثل تو و حتا بدتر از تو بودم ، ایشالله این اوقات بد زود بگذرند لابد اینو میدونی که پشت هر سختی ی آسونی هست منتظرتیم عزیزه دلم
مامان نفس طلایی
20 خرداد 92 1:24
چی شدی دختر خوب؟ حال دلت بارونی گویااااا
SaYa
20 خرداد 92 18:38
عزیزم نمیدونم من چندین بار برات نظر گذاشتم اما الان اومدم دیدم نیستن شاید به دستت نرسیده امیدوارم که حال روحیت مساعد بشه عزیزم
sara o ahmad
3 تیر 92 16:19
) باشهههههه...همه همین سوال کردن کلی نظر خصوصی هم بود که همین میخوان..ناچارا ی پست توووپ مینویسیم به موقع...چشم...بعدش تو باید بگی ااا