حالا دیگه همه میدونن!

سلام

1398/9/3 9:28
نویسنده : تارا
292 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

بازم سلام به غار تنهایی خودم

چقدر وقته نیومدم اینجا

چقدر وقته دور شدم از همه چی

چقدر این وبلاگ و اون روزا برام دور و مبهم شدن

من الان مامان دو تا دخترم

دو تا دختر ناز

ولی خودم چی؟

همچنان درگیرم

با خودم با راهم با فکرم با زندگیم با همه چی

زندگیم مثل یه کشتی تو یه دریای نا آرومه

همش انتظار دارم این دریای خروشان آروم بشه و ساکت ولی هر بار یه موج محکم تر بهم میخوره

داغونم داغون

بدجوری

انقدر که حتی تصورش برا خودمم سخته

انقدر که تک تک اعضای بدنم درد میکنه

فقط میتونم بگم برام دعا کنید برای آرامشم برای روحم برای خودم

احتیاج به یه آرامش ابدی دارم

 

پسندها (4)

نظرات (0)