حالا دیگه همه میدونن!

نظرات (14)

عشق یعنی...
3 شهریور 92 11:53
اگه دوست داشتیم منم رمز لطفا
دو تا ♥♥
3 شهریور 92 18:07
سودابه
4 شهریور 92 0:30
بالاخره اومدی نمیگی همینطوری میری حاجی حاجی مکه یه مامانی هست که دلشوره دخترش داره می کشدش ببین بر منکرش لعنت اوج احترام به حکمت خدا رو میگم.
سودابه
5 شهریور 92 1:45
تارا جونم سلام.عزیز دلم اگر بخوای اینطوری پیش بری تا چند سال دیگه از خودت یک پیرزن ساختی ها پاشو خودت رو جمع و جور کن استخر برو نقاشی بکش عکاسی کن.اگر میشد تمام درون قلبم روبه نمایش بگزارم تا ببینی به همه می گم همه چیز خوبه . اگر ماجرای پینو کیو راست بودالان باید زنگ میزدم به امریکا و میگفتم اوباما نوکش رو بخارون و توش رو تمیز کن خودت رو بزن به بیخیالی.مثل من.الکی خوش باش .جمعه همین هفته که گذشت با عروسام دورهم جمع بودیم .مامان متین گفت خدایا این خنده های الکی رو از ما نگیر. راست می گفت الکی می خندیدیم اما همین باعث شد کلی حالمون خوب شد.سعی کن این روزات رو با یک دوست بذله گو بگذرونی.تارا به خدا مثل دخترم مثل عروسام دوست دارم و سرنوشتت برام مهمه و دعا گویت هستم.
مامان نفس طلایی
8 شهریور 92 22:27
واصبر و ما صبرک الا بالله
دو تا ♥♥
10 شهریور 92 20:50
با سودابه خانوم دقیقااااا موافقم. منم همونجوریم. الکی شاد. خودمو میزنم به بیخیالی چون کاری جز این کار نمیتونم بکنم. با صبر....
حامی
11 شهریور 92 23:57
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا… خدا در مکان های دور از انتظار به دست افرادی دور از انتظار و در مواقعی تصور ناپذیر معجزات خود را به انجام می رساند. برای آن مهربانِ توانا ، غیرممکن وجود ندارد … همیشه ، همیشه و همیشه امیدی هست … روزهایتان پر از امید و شادی
عشق یعنی...
13 شهریور 92 9:03
من بارها اومدم اما متاسفانه نتونستم مطالبتون و بخونم
مامان نفس طلایی
13 شهریور 92 14:51
تارا قالب وبت و عوض کن ... یه رنگ و بوی تازه بهش بده کارا خوب پیش میره؟ خواهرت چه طوره؟
سودابه
15 شهریور 92 23:20
تارا جون جونی سلام منتظر روز 28 شهریورم هر خبری شد خبرم کنی ها
دوتا
16 شهریور 92 2:03
خصوصی
رز سفید و قرمز
19 شهریور 92 11:50
تارا جان سلام. حالت خوبه؟ تا 28 شهریور چیزی نمونده ها؟ ایشالله خبرای خوبی میشنوید.
مامان مهسا
24 شهریور 92 10:45
به منم رمز