بدون عنوان
سلام به همه ی دوستان خوبم به همه اونایی که منو میشناسن و به همه
اونایی که نمیشناسن
داستان که نه واقعیت اینه یه جایی از این سرزمین بزرگ یه گوشه از ایران یه بابای مهربون هست که یه پسر 1 ساله داره
این بابای مهربون خیلی عاشق بچه اش هست و حاظره هر کاری کنه که بچه اش شاد باشه بخنده خوشبخت باشه اما امان از دست تقدیر !تقدیر داره این باباو پسر رو از هم جدا میکنه
خودتون میدونید باباها غم دنیا هم داشته باشن حتی کوچک ترین حرفی نمیزنن و بازم مثل کوه استوار وایسادن! اما این بابا هر روز داره توی خودش میشکنه و دم نمیزنه
بابا درسته مَرده ولی آدمه!!!
دست تقدیر داره این بابای مهربون رو از بچه اش جدا میکنه تصمیم تلخ یه عده آدم . .
واسه این دست به کار شدم و گفتم واسه حل مشکل این بابای مهربون همه با هم با اون دل های پاکتون دعا کنیم
دعای دست جمعی زودتر استجابت میشه
خودم به متوسل شدن به سوره الرحمن و حشر خیلی اعتقاد دارم
ختم صلوات هم که دیگه جای خود داره
هرکدوم دوست داشتین با دلای پاکتون هر چی که از دستتون بر میاد رو واسه این بابای مهربون از راه دور بفرستید
من خودم برای شروع پنج سوره الرحمن پنج سوره حشر و 500 تا صلوات به نیت 5 تن
ممنون میشم با دعای خیرتون این بابای مهربون و پسر 1 ساله اش رو همراهی کنید
لطفا بگید تا من درج کنم هر کس هرچیزی که در توان داره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی